ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
برسان بندگی دختر رز گو به درآی
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقهات بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
تفسیر غزل:
به عهدی که بسته ای وفا کن تا روزگارت مثل عید همیشه خوش و بهاری باشد. غم از دلت بیرون می رود و جای آن را شادی می گیرد. همت داشته باش. طالع تو بسیار روشن است. شکر خدا را بجا بیاور زیرا خزان به زندگی تو راه ندارد. و از این فرصتی که به دست آورده ای نهایت استفاده را ببر.