ديوان اشعار حافظ
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن

چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن

در راه عشق وسوسه اهرمن بسیست

پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن

برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند

ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن

تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت

همت در این عمل طلب از می فروش کن

پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت

هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن

بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق

خواهی که زلف یار کشی ترک هوش کن

با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست

صد جان فدای یار نصیحت نیوش کن

ساقی که جامت از می صافی تهی مباد

چشم عنایتی به من دردنوش کن

سرمست در قبای زرافشان چو بگذری

یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن

تفسیر غزل:
کار امروزتان را به فردا موکول نکنید. گاهی هوای نفس و شیطان بر شما غلبه کرده و از راه راست دور می شوید. ذکر و تسبیح خدا را زیاد به جای آورید. در کاری که می خواهید انجام بدهید اول همت کنید و اراده داشته باشید. از تجربه ی پیران استفاده کنید در این صورت است که از مال و ثروت بی بهره نمی مانید. چشم عنایت خداوند به شماست.
پنج شنبه هجدهم 7 1398
(0) نظر
برچسب ها :
X